ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

    با تموم سختی ها بعد از یک شب سخت و بی خوابی بیدار شدن قبل از طلوع خورشید آماده کردن یک پسرک خواب آلود عبور از پله ها ...........   هوای سرد صبح پاییز و انرژی گرفتن پسرک و مادرش تماشای یک طلوع زیبا حتی از لابه لای لکه های ابرها من دوباره و دوباره عاشق میشم   دوست دارم زندگیمو.......................... ...
28 آبان 1392

کربلا

        کربلااسفند89 ضریح آقا امام حسین فروردین90 همسری برای دومین بار سعادت غبار روبی ضریح آقا نصیبش شده بود   پسرم در بین الحرمین فروردین91 فروردین 91 شب وداع آخرین نگاه به ضریح آقام امام حسین دلم تنگه............ ...
28 آبان 1392

بدون عنوان

سومین ساله که شروع فصل پاییز شروع سرماخوردگی های پی در پی پسرمه ، تورم و عفونت لوزه هاش ، تب های بالای 38 درجه ........ شنبه باز هم تب کرد ، درست 7 روز بعد از تمام شدن آنتی بیوتیک قبلی که البته 4 تا آمپول هم همون موقع بهش تزریق شده بود . مریضی 2 هفته قبل برای پسرم خیلی خیلی سخت بود ، دو روز به اندازه یک وعده غذایی هم نتونست تغذیه کنه تا اینکه آمپولها جونش رو خریدن . حالا هم داره دارو مصرف میکنه مدتهاست که من شب زنده دار پسرم هستم منتی براش نیست ، اون جون منه و من براش هر کاری میکنم تنها مشکلم اینه که هر کاری میکنم بین زمان و کارهام دیگه هیچ هماهنگی به وجود نمیاد نمیتونم مدیریت کنم ، زمان کم میارم درس و دانشگاه که مدتهاست ...
27 آبان 1392

بدون عنوان

مامان کربلاست . امروز صبح به همراه خاله کوچیکه و زنداییشون رفتن. خوب میدونم الان چه حال و هوایی دارن . خیلی خوشحالم براشون ، هر سه برای اولین بار قسمتشون شده . ان شالله قسمت همه آرزومندان بشه . این روزها همه زندگیم شده پسری و مدرسه اش ، گوشه و کنار به دانشگاه هم نظری دارم. نازنین پسرم با سواد شده . اشک ذوق این چند روز رفیق و همدمم شده . خیلی برام لذت بخشه و بیشتر تو کار خدا می مونم که این مغز انسان رو با چه قدرتی خلق کرده . پسرم می نویسه و می خونه :     آب _ بابا   ...
8 آبان 1392
1